کد مطلب:315292 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:202
حرم باصفای اباالفضل و شفای مرد زمین گیر
سید فاضل مامیشه یكی از خادمان مرقد حضرت عباس علیه السلام كرامت ذیل را نقل می نماید:
در سال 2000 میلادی مردی بزرگ سال زمین گیر به همراه سه جوان همراه وارد حرم حضرت عباس علیه السلام شدند، یكی از آنها نزد من آمد و از من خواست كه برایشان زیارت بخوانم. پس از پایان زیارت پدرشان را به طرف مرقد مطهر بردند و او را روی زمین، كنار ضریح گذاردند، سپس شروع نمودند به دعا خواندن.
پس از ساعتی پدر از فرزندانش خواست كه او را به خارج از صحن شریف ببرند، در صحن شریف نشانه های خوشحالی بر چهره هایشان نمایان شد. رو به آنها كردم و سؤال نمودم چه شد؟
جواب دادند: پدرمان از پله ی بلندی بر زمین افتاد، ستون فقرات آسیب كلی دید. او را نزد اطبای زیادی بردیم، اما نتیجه نداد. بعد از این كه از همه جا مأیوس شدیم، شب گذشته پدرمان از ما خواست كه او را نزد حضرت عباس علیه السلام بیاوریم، وقتی او را به حرم حضرت عباس علیه السلام آوردیم هم چنان كه می بینی احساس كرد كه درد و ناراحتی از او برطرف شده از ما خواست او را بیرون ببریم.
[ صفحه 559]
در بین گفت وگو با این جوان، سید فاضل كه نام او در اول قضیه ذكر شد، گوید:
یك مرتبه مرد نامبرده از ویلچر بلند شد و ایستاد و شروع كرد به راه رفتن، بعد از آنی كه نمی توانست هیچ حركتی بنماید و همین كه مردم مشاهده نمودند كه با پای خود حركت نمود، صلوات فرستادند و به این ترتیب شفای خود را از حضرت عباس علیه السلام گرفت و مردم بسیاری جمع شدند و خبر شفا و سلامتی او پخش شد از كثرت ازدحام مردم نتوانست از صحن خارج شود، چند مأمور آمدند و برای او راه را باز كردند و با زحمت بسیاری او را از صحن بیرون آوردند تا به نزد ماشین رفت و سوار شد و رفت. [1] .
در سال 2000 میلادی مردی بزرگ سال زمین گیر به همراه سه جوان همراه وارد حرم حضرت عباس علیه السلام شدند، یكی از آنها نزد من آمد و از من خواست كه برایشان زیارت بخوانم. پس از پایان زیارت پدرشان را به طرف مرقد مطهر بردند و او را روی زمین، كنار ضریح گذاردند، سپس شروع نمودند به دعا خواندن.
پس از ساعتی پدر از فرزندانش خواست كه او را به خارج از صحن شریف ببرند، در صحن شریف نشانه های خوشحالی بر چهره هایشان نمایان شد. رو به آنها كردم و سؤال نمودم چه شد؟
جواب دادند: پدرمان از پله ی بلندی بر زمین افتاد، ستون فقرات آسیب كلی دید. او را نزد اطبای زیادی بردیم، اما نتیجه نداد. بعد از این كه از همه جا مأیوس شدیم، شب گذشته پدرمان از ما خواست كه او را نزد حضرت عباس علیه السلام بیاوریم، وقتی او را به حرم حضرت عباس علیه السلام آوردیم هم چنان كه می بینی احساس كرد كه درد و ناراحتی از او برطرف شده از ما خواست او را بیرون ببریم.
[ صفحه 559]
در بین گفت وگو با این جوان، سید فاضل كه نام او در اول قضیه ذكر شد، گوید:
یك مرتبه مرد نامبرده از ویلچر بلند شد و ایستاد و شروع كرد به راه رفتن، بعد از آنی كه نمی توانست هیچ حركتی بنماید و همین كه مردم مشاهده نمودند كه با پای خود حركت نمود، صلوات فرستادند و به این ترتیب شفای خود را از حضرت عباس علیه السلام گرفت و مردم بسیاری جمع شدند و خبر شفا و سلامتی او پخش شد از كثرت ازدحام مردم نتوانست از صحن خارج شود، چند مأمور آمدند و برای او راه را باز كردند و با زحمت بسیاری او را از صحن بیرون آوردند تا به نزد ماشین رفت و سوار شد و رفت. [1] .
[1] همان ص 132.